شرابی بود و ....
درباره وبلاگ

نازنینم بی تو اینجا نا تمام افتاده ام ... " به صورتی که تویی کمتر آفریده خدا ... تو را کشیده و دست از قلم کشیده خدا "
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان " نازنینم ، تا خدا هست زندگی باید کرد.. "و آدرس Nazanin4316.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان
" نازنینم ، تا خدا هست زندگی باید کرد "
شنبه 19 مرداد 1394برچسب:, :: 10:42 ::  نويسنده : محسن       

کافه ایی بود وشرابی بود و یاری بود ومن
دفتری بود و قلم بود و قراری بود و من

مثنوی بود و غزل بود و رباعی بود و نثر
گوشه ی چشمی، سلامی،انتظاری بود ومن

فخر بود و ناز بود و عشوه بود و طعنه ها
درد بود وصبر بود و برد باری بود و مــن

نوش بود و خنده بودوجوش بودوصدخروش
جوهری بود و قلم چون زرنگاری بود و من

خنده ایی بود و نگاهِ گوشه ی چشمان او
التماسی بود و قلب بی قراری بود و من

ماه بود و سفره بود و دانه بود و دام بود 
زهره ایی بود و مهی را در کناری بود و من

عشق بود و یک سلامی بود و شرح عاشقی
حرکتی بود ه که آن را انتهاری بود ومن

بــرق بود و جـام بود و شربت اکثیر عشق
یـــار بود و طعمِ آبِ نوبــهاری بــود و من

غنچه ایی بود و دو برگ خنجری، گیسو کمند 
گردنی بود و طنــابی بود و داری بود و من